سیروسلوک و عرفان آیت الله بهجت
* حضرت آیت الله بهجت، در کنار تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همّت گمارده و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی برآمده که به وجود آقای قاضی که در نجف بوده، پی برده بود. پس از مشرف شدن به نجف اشرف نیز از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفادههای اخلاقی کرده است.
آیت الله مصباح : «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند؛ چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل میکردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان میدیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است»
*آیت الله بهجت همچنین در درسهای اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده میکرد، تا این که در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر میآید و در هجده سالگی به محضر پرفیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی تشرف مییابد و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار میگیرد. در عنفوان جوانی چنان مراحل عرفان را سپری میکند که غبطه دیگران را بر میانگیزد.
آیت الله مصباح: «ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سالها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبههای اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند.
درس های اخلاقی آیت الله بهجت
* به آنچه می دانید عمل کنید و آنچه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود و اگر روشن نشد بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید، طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است و قطعا مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید و گرنه روشن بودید.
* کسانی که به آنها عقیده دارید نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار نکنید، و این از بهترین های راه های وصول به مقاصد عالیه است.
* از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آنها، و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه، و زیارت علما و صلحا و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول است و باید روز به روز مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و برعکس کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و دوری از عبادات و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان مبدل می¬شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان در غیراضطرار و برای غیرهدایت آنها، سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد.
* هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باشد تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.
* بارها گفته ام و بار دیگر می گویم: کسی که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین او است احتیاج به هیچ وعظی ندارد. می داند چه باید بکند و چه باید نکند، می داند که آنچه را می داند باید انجام دهد و آنچه که نمی داند باید احتیاط کند.
* بعضی التماس دعا دارند و می گوییم برای چه؟ درد را بیان می کنند دوا را معرفی می کنیم به جای تشکر و به کار انداختن باز می گویند: دعا کنید! دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند. ما از عهده تکلیف خارج نمی شویم بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم، و محال است که عمل بی نتیجه باشد و نتیجه از غیرعمل حاصل بشود.
* به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به دفتر شرع نماییم و عمل و ترک را مطابق آن نماییم.
منبع:
" به سوی محبوب: دستورالعملها و رهنمودهایی از شیخ الفقها والمجتهدین، عارف ربانی حضرت آیه الله العظمی بهجت مدظله العالی ، تهیه و تنظیم مهدی ساعی، نشر دفتر آیت الله بهجت
" نامه های عرفانی، علی محمدی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
آدرس این مطلب :
http://www.tebyan.net/Hawzah/Ethics_Morality/2011/1/8/150705.html
ابوالفضل شفیعی
علوم انسانی، اسلامی یا غربی؟!
بین انسان و علوم انسانی در فرهنگها و تمدنها ارتباط کاملی وجود دارد. یکی از راهکارها، بیان این ارتباط است که بگوییم در هر فرهنگ و تمدنی همهی علوم و فنون و روشها و تدبیرها برای تأمین سعادت انسان است. البته این مطلب بدین معنا نیست که علوم و فنون واقعاً انسان را به سعادت میرسانند ولی لااقل چنین ادعایی را دارند و اختلاف در فنون و علوم و از جمله، علوم انسانی به این بازمیگردد که تصور از کمال و سعادت در فرهنگها و تمدنها متفاوت است. کمالی که برای هر چیز در نظر گرفته میشود، با شناختی که نسبت به آن حاصل میآید، ارتباط دارد. کمال در واقع، بهترین حالتی است که موجود میتواند در آن قرار گیرد. آنچه گفته شد مقدمهای بود برای اینکه اگر انسان را به گونهای خاص بشناسیم و تعریف کنیم، کمال مطلوب خاصی برای انسان درنظرمیگیریم که متناسب با آن شناخت و تعریف خواهدبود و از این سخن به این نتیجه میرسیم که میان انسانشناسی در هر فرهنگ و تمدن و علوم انسانی در آن فرهنگ و تمدن، ارتباط وجود دارد، زیرا علوم انسانی را از جمله راهها و مسائلی میدانیم که در هر فرهنگ و تمدن برای سعادت و کمال انسان به وجودآمده و بسط یافتهاست. علوم و فنون ابزارهایی برای رسیدن به کمال و سعادتند و با تفاوتکمالها و انسانشناسیها، میان علوم انسانی غربی و علوم انسانی در فرهنگ اسلامی تفاوت بنیادی وجودخواهد داشت. در ضمن، به این نکته نیز باید توجه داشت که انسانشناسی، دریچهی مناسبی برای شناخت فرهنگها و تمدنهاست.
انسان دارای دو جنبهی مادی و معنوی در حیات خویش است که هر دو وجه در حیاتش مؤثر هستند. با توجه به این مسئله در اسلام و انسانشناسی اسلامی، اگر شرایط مادی خارجی متشابه، مثل شرایط زندگی و محیط زیست مشابه را برای دو انسان متفاوت یا یک فرد در دو زمان متفاوت فراهم کنیم، نمیتوانیم مطمئن باشیم که واکنش آن دو انسان یا آن فرد در قبال آن شرایط خارجی مشابه یکسان باشد، چون ممکن است در وجود انسان حقیقتی بروز کند و ابتکار را به دست گیرد که خود تابع ضوابط علوم تجربی و مادی نباشد، اما در فرهنگ مادی غرب، علوم تجربی بر این اصل استوارند که یک حادثه را میتوان تکرار و نتایج آن را پیشبینی کرد.
ادامه دارد... ./span>>/>
عرفان عبدالغفاری
جنگ ما بر سر دین بود یا کشور؟
انقلاب اسلامی، یکـی از شـگرفتـرین انقـلابهای دنیاسـت که از قیـام عاشـورا و مـردی از تبار عاشوراییان نشأت گرفته است. یکی از نگینهای درخشان این انقلاب، جنگ تحمیلی-اصطکاکی 8 سالهای بود که میدانی شده بود برای رشادت و جوانمردی. در جنگ و پس از جنگ، مثل قبل از جنگ، آمریکاییها از داخل و خارج که از انقلاب و پیروزی مردم از جنگ هراسان شده بودند، به دنبال راهی برای تحریف انقلاب اسلامی بودند، پس اشکالاتی بر انقلاب و اصول عقیدتی ما وارد کردند؛ از جمله اینکه با سوء استفاده و فهم از شعارهای دوران دفاع مقدس که از قلب مردم میجوشید و نشانگر کینهی آنها از ظلم و استکبار و بی دینی بود، نظیر /span>>/>»جنگ، جنگ، تا پیروزی و یا راه قدس از کربلا میگذرد« ایرانیان مسلمان و شیعهی علی(ع) را متهم به جنگ طلبی، تجاوزگری و طمع کردند و گفتند، اینکه جنگ شما برای اسلام بوده، شعاری بیش نیست. ولی این حرف لطیفهای است که مردم حقیقت جوی دنیا را به خنده وامیدارد، چراکه: صدور انقلاب را که از زبان مبارک امام شنیدیم، کشور گشایی و جنگ طلبی نبود. در این مورد بعداً بحث میکنیم.
1- جنگ از سوی رژیم بعث آغاز شد و کشور ما تنها به دنبال دفاع بود نه کشورگشایی، چون خود در ابتدای راه بود و فکر به کشورگشایی و جنگ به طور کل به ذهن هیچ یک از رهبران کشور و در صدر همه، امام(ره) خطور نمیکرد. اصطلاح
2- جبهههای ما بیشتر از آنکه جای جنگ باشد، تجلیگاه و مبلغ دین بود. یعنی در هر گوشهای که نظر میکردی، قرآن بود و همهمهی راز و نیاز رزمندگان. نه ریایی بود و نه هراسی. همه آمدهبودند که بروند. اینکه بعضی ابلهان میپندارند بعضی برای کوپنش آمدند و امتیازات بعدی، باید بدانند که جنگ و جهاد در راه خدا توفیق حضور میخواهد. آنها که در متن جنگ و تصمیمگیریهای آن بودند، رزمندگان واقعی اند، و آنها که برای اعتبار رزمندگی آمده بودند- که البته بسیار اندک و ناچیزند- مترسکانی بودند که بیشتر برای ترس خودمان از ایمانمان بودند و نه برای ترساندن بی ایمانان! سهم ملیگرایان و تودهایها و دیگر احزاب اوایل انقلاب، با آن همه ادعا، جز اندکی بیش نبود که گاهی همانها هم موی دماغ رزمندگان مخلص ما میشدند.(آن طور جبهه رفتهها از خاطراتشان در برخود با کومونیستها و لیبرالها تعریف می کنند.) در ضمن، حساب منافقین و مبلغین و فریبخوردگان آنها، جدا!
3- غربی ها و در صدرشان آمریکا و انگلیس، در حال ترویج بیبندوباری، تنبلی، نومیدی، انحراف از دینداری و ایمان و در کل، تجاوزگری بودند. این تحرکات داشت کم کم کل بلاد اسلامی را فرامیگرفت که ایران انقلاب کرد، جنگ کرد، خون داد تا سخن امام، یعنی ادای تکلیف بر دوش را تحقق بخشد، چه نتیجهی آن پیروزی باشد و چه شکست. که نتیجهی آن، بیداری مردم مسلمان و غیر مسلمان بود.
4- جهانیان که تا آن زمان ما، انقلاب ما و اسلام ما را فقط از زبان رسانههای غربی شنیدهبودند و ذهنیت کامل و صحیحی نسبت به ما نداشتند -که ندارند- با دیدن واقعهای مثل جنگ تحمیلی، دریافتند که هنوز هم میتوان در جهان امروزی ارزشمند زندگی کرد و ارزشمند فدا شد-همان حلقهی بزرگ گمشدهی تمدن غرب، یعنی ارزش- فهمیدند که انقلاب و اسلام و ملت ایرانزمین نه جنگطلب است و نه بیفرهنگ، بلکه ارزش خود را ارج مینهد، حال آنکه به ضررش باشد که این عین فرهنگ متعالی و عین تمدن والای اسلامی- ایرانی است.
5- در دین و مذهب ما این حکم است که هر عمل باید با نیت خدایی انجام شود. جهاد در راه خدا، یکی از تجلیگاههای عمل به احکام اسلامیاست. جهاد، فتوای امام زمان و یا نائب او در عصر غیبت را میطلبد، که این را امام(ره) انجام داد.
*****
یادمان هست که امام فرمود: ایران برای اسلام است، نه اسلام برای ایران! این سخن را گفت و مهر محکمی بر دهان به اصطلاح روشنفکران تمام اعصار ایران زد. ایران وقتی برای خدا و دینش یعنی اسلام باشد ناموس ما میشود. ایران وقتی فدای امام زمانش باشد خاکش درّ و گوهر میشود و خونی که به خاطرش ریخته شده طلا میشود. ایران وقتی ارزش دفاع کردن دارد که خود از ارزشهای والای انسانی و الهی، تعالیم نبوی و آموزههای أئمّه دفاع کند. رفقا، این دنیا، صحنهی کشف ارزشهاست. اگر ارزش را بشناسیم و گرامیاش بداریم، خودمان هم ارزش میشویم. همانطور که خاک ایران از اسلام دفاع کرد و خودش از بالاترین ارزشها شد. حالا جواب سؤال را درمییابیم:
«کشور ایران از اسلام دفاع کرد و خدا هم از ایران؛ پس ما اول از اسلام دفاع کردیم و بعد از ایران!»
محمدرضا فلاحزاده