پیشرفتهای جمهوری اسلامی ایران؛
در طول تارخ بشر، هرجا که علم با تکیه بر توحید شکفته، میوهای جز سعادت و نیکبختی نداده که چراغ راهی نباشد برای آیندگان. اینکه چرا علم باید خدایی باشد تا سراجی باشد بر مرکز حقجو و برهانخواه هر آدمی از آنجا نشئت میگیرد که علم مُنوّر تنها از وجود منوّر سرچشمه میگیرد و هرکه چشمهای شد، باید جست که چه کرد تا به منبع جهان پیوست. گویند که علم را جز به بهانهی نیکروزی بشر نباید اندوخت؛ درست است ولی علم وقتی نیکروزی میآورد که نیکپیای در پس آن باشد. گهگاه میبینی که بزرگترین اندوختههای عقل بنیآدم را عدهای به یغما برده، از آن ظلم سازند که مظلوم بدان بچلانند و به این فکر کنند که به به از این درایتمان که کاری بسیار نافع کردیم. این که چه میشود که گاهی مردمان خردورز و علمجو دانش خود را به ارزنی فروشند و بدانند که به که میفروشند و چه فتنهها از خریدار دانش برافروزد، جای عجب ندارد که منشأش همان نا نیکپیای است. کسی که والد علم است، اگر به آن منبع نامتناهی وصل نباشد و مستقل از او بنگرد، این چنین عقلش را به متاع اندک دنیا میفروشد و متعاقباً آخرتش را(که البته خدا نکند!). این همه آسمان ریسمان بافتن از چه روی؟! بعد از انقلاب نورانی ایران اسلامی، آن علت شکوفه دادن علم، یعنی تکیه بر علم خداوندگار یکتا، باز جان تازه گرفت و کسب علم را از حالت صنعت پر سود به ارزش پر جود، تبدیل کرد. این نوجوان ولی پختهی سی و یک ساله، یعنی ایران اسلامی، در این مدت همچون ابن سینای 12 ساله کسب علم را خارج از فرمولهای اقتصادی و سیاسی و نظامی، بلکه برای مخلوقات ، بل در ره خداوندگار مخلوقات دانست و جای هیچ کتمان از علم تازهاش نگذاشت که ابلهان عالم مادی، این کنند که ما نکنیم! یادمان هست که آن بزرگ زن قهرمان که عمر کوتاه ولی پربارش را در ره علم گذاشت، وقتی از جانب اغرب عالم (غربی ترین!) نزدش آمدند که علم رادیواکتیویته را به ما بیاموز، باشد که متاعی هنگفت تو را دهیم، گفت: اگر علم، مراست، خود دانم که چه کنم و رفت و در جلسهای عظیم نکته به نکتهی استفاده از جدید عنصر را که رادیوم اش خوانند، به جهانیان عرضه داشت. ایران اسلامی، به رقم تمام تحریمها و کارشکنیها و بعضاً خیانتها با استقامت مثال زدنی دانشمندان با خدای خود و مردم عالمپرور خود توانست که از آن واردکنندهی پولدار، خود را مبدل سازد به تولید کنندهی رَهدار، که داند به که ارزاند و به که گران! به که خضوع کند و به که غرور! به که بخشد و از که ستاند! بزرگی از ایرانمان گفت رمز موفقیت آن باشد که در بادی امر مسئله را باز شناسی و در پسش، در سایه سار نورانی ایمان، از علم و دانش استفاده کنی که این رمز عالمِ پارساست! اگر بخواهیم حقاً و انصافاً از جهشهای علمیمان بگوییم، با آن همه بلایای علمی و فرهنگی که بر این ملت رفت، باز ما را یارای آن نیست که منصف باشیم. با آنکه بعضی از وضع علمی کشور شِکوِه دارند که در پارهای حق دارند و در پارهای نه، ولی مَراماً نمیتوان از مهندسان جهادگر بی سنگر دوران دفاع مقدس گذشت. انصافاً نمیشود که از سد سازان و راه سازان و ساختمان سازان دوران بازسازی کشور گذشت. حق نیست که از عالمان ادبی و هنری خود که در این سی و یک سال یار و همراه جمهوری اسلامی ایران بودند، گذشت. عقل نمیگذارد که از پزشکان سینا اندیشه و کیمیاگران حیّان رُو و از ریاضیدانان و منجمان غیاس الدینی و ابوریحانی بی تشکر عبور کرد. کلی گفتیم و به جزء نپرداختیم که این هم حق نبوَد. از آنان که با تمام دل، ایمان، دعا و علم، در ره پر فراز و نشیب فیزیک هسته پا نهادند، تا مرهمی باشند بر برق خانههامان و یاوری باشند از برای کشاورزانمان و دوایی باشند بر دل افگار بیمارانمان و از خود داروسازانمان که با این همه تحریم، با هر پیشرفتی، مشت میکوفتند بر سنگهای خارای شرق و غربمان و از رویانمان که با بزغاله هایش ما را از بابت حملهی آقا گرگهی هموفیلی و دیگر گرگها مصون داشته. از هوایمان و از فضایمان هم باید تشکر کنیم که ایرانمان را در آسمانها هم به پرواز درآوردند که به ثریا رسیم و فخر جهانیان باشیم و تشکر میکنیم از ... . تشکر نهاییمان اولاً از خداست، ثانیاً از حجت خداست، ثالثاً از روح خداست، رابعاً از ولی و علیِّ خداست و خامساً از ملت خداست، که هیچ لحظه ما را بی رهنمود نگذاشتند. ماییم و ادامهی راه، که نباید این علم خدایی بماند در راه!
/span>>/>(انتخاب سبک آمیخته و کمی ادبی متن، با بچههای واحد علمی مشق عشق!)
واحد علمی مشق عشق