علوم انسانی، اسلامی یا غربی؟!
بین انسان و علوم انسانی در فرهنگها و تمدنها ارتباط کاملی وجود دارد. یکی از راهکارها، بیان این ارتباط است که بگوییم در هر فرهنگ و تمدنی همهی علوم و فنون و روشها و تدبیرها برای تأمین سعادت انسان است. البته این مطلب بدین معنا نیست که علوم و فنون واقعاً انسان را به سعادت میرسانند ولی لااقل چنین ادعایی را دارند و اختلاف در فنون و علوم و از جمله، علوم انسانی به این بازمیگردد که تصور از کمال و سعادت در فرهنگها و تمدنها متفاوت است. کمالی که برای هر چیز در نظر گرفته میشود، با شناختی که نسبت به آن حاصل میآید، ارتباط دارد. کمال در واقع، بهترین حالتی است که موجود میتواند در آن قرار گیرد. آنچه گفته شد مقدمهای بود برای اینکه اگر انسان را به گونهای خاص بشناسیم و تعریف کنیم، کمال مطلوب خاصی برای انسان درنظرمیگیریم که متناسب با آن شناخت و تعریف خواهدبود و از این سخن به این نتیجه میرسیم که میان انسانشناسی در هر فرهنگ و تمدن و علوم انسانی در آن فرهنگ و تمدن، ارتباط وجود دارد، زیرا علوم انسانی را از جمله راهها و مسائلی میدانیم که در هر فرهنگ و تمدن برای سعادت و کمال انسان به وجودآمده و بسط یافتهاست. علوم و فنون ابزارهایی برای رسیدن به کمال و سعادتند و با تفاوتکمالها و انسانشناسیها، میان علوم انسانی غربی و علوم انسانی در فرهنگ اسلامی تفاوت بنیادی وجودخواهد داشت. در ضمن، به این نکته نیز باید توجه داشت که انسانشناسی، دریچهی مناسبی برای شناخت فرهنگها و تمدنهاست.
انسان دارای دو جنبهی مادی و معنوی در حیات خویش است که هر دو وجه در حیاتش مؤثر هستند. با توجه به این مسئله در اسلام و انسانشناسی اسلامی، اگر شرایط مادی خارجی متشابه، مثل شرایط زندگی و محیط زیست مشابه را برای دو انسان متفاوت یا یک فرد در دو زمان متفاوت فراهم کنیم، نمیتوانیم مطمئن باشیم که واکنش آن دو انسان یا آن فرد در قبال آن شرایط خارجی مشابه یکسان باشد، چون ممکن است در وجود انسان حقیقتی بروز کند و ابتکار را به دست گیرد که خود تابع ضوابط علوم تجربی و مادی نباشد، اما در فرهنگ مادی غرب، علوم تجربی بر این اصل استوارند که یک حادثه را میتوان تکرار و نتایج آن را پیشبینی کرد.
ادامه دارد... ./span>>/>
عرفان عبدالغفاری