مشق عشق

این است میدان انتظار! (ماهنامه داخلی دانش آموزان عضو انجمن اسلامی شهرستان ابرکوه)

مشق عشق

این است میدان انتظار! (ماهنامه داخلی دانش آموزان عضو انجمن اسلامی شهرستان ابرکوه)

پندهای عرفانی آیت الله بهجت

سیروسلوک و عرفان آیت الله بهجت

* حضرت آیت الله بهجت، در کنار تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همّت گمارده و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی برآمده که به وجود آقای قاضی که در نجف بوده، پی برده بود. پس از مشرف شدن به نجف اشرف نیز از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفاده‌های اخلاقی کرده است.

آیت الله مصباح : «پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند؛ چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می‌کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می‌دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است»

*آیت الله بهجت همچنین در درس‌های اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می‌کرد، تا این که در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می‌آید و در هجده سالگی به محضر پرفیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی تشرف می‌یابد و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می‌گیرد. در عنفوان جوانی چنان مراحل عرفان را سپری می‌کند که غبطه دیگران را بر می‌انگیزد.

آیت الله مصباح: «ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سال‌ها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه‌های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند.

درس های اخلاقی آیت الله بهجت

* به آنچه می دانید عمل کنید و آنچه نمی دانید احتیاط کنید تا روشن شود و اگر روشن نشد بدانید که بعض معلومات را زیر پا گذاشته اید، طلب موعظه از غیر عامل، محل اعتراض است و قطعا مواعظی را شنیده اید و می دانید، عمل نکردید و گرنه روشن بودید.

* کسانی که به آنها عقیده دارید نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه می کنند از روی اختیار بکنید، و آنچه نمی کنند از روی اختیار نکنید، و این از بهترین های راه های وصول به مقاصد عالیه است.

* از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آنها، و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه، و زیارت علما و صلحا و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول است و باید روز به روز مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.

و برعکس کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و دوری از عبادات و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان مبدل می¬شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان در غیراضطرار و برای غیرهدایت آنها، سبب می شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد.

* هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باشد تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضی به مقامات عالیه رسیدند و ما بی جهت عقب ماندیم، پشیمان خواهیم شد.

* بارها گفته ام و بار دیگر می گویم: کسی که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین او است احتیاج به هیچ وعظی ندارد. می داند چه باید بکند و چه باید نکند، می داند که آنچه را می داند باید انجام دهد و آنچه که نمی داند باید احتیاط کند.

* بعضی التماس دعا دارند و می گوییم برای چه؟ درد را بیان می کنند دوا را معرفی می کنیم به جای تشکر و به کار انداختن باز می گویند: دعا کنید! دور است آنچه می گوییم و آنچه می خواهند. ما از عهده تکلیف خارج نمی شویم بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم، و محال است که عمل بی نتیجه باشد و نتیجه از غیرعمل حاصل بشود.

* به همدیگر نگاه نکنیم، بلکه نگاه به دفتر شرع نماییم و عمل و ترک را مطابق آن نماییم.


منبع:

"  به سوی محبوب: دستورالعملها و رهنمودهایی از شیخ الفقها والمجتهدین، عارف ربانی حضرت آیه الله العظمی بهجت مدظله العالی ، تهیه و تنظیم مهدی ساعی، نشر دفتر آیت الله بهجت

"  نامه های عرفانی، علی محمدی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری


آدرس این مطلب :

http://www.tebyan.net/Hawzah/Ethics_Morality/2011/1/8/150705.html 

ابوالفضل شفیعی

* سبوی معرفت: خسارت بزرگ

کتاب، دروازه ای به سوی جهان گسترده ی دانش و معرفت است و کتاب خوب، یکی از بهترین ابزار های کمال بشری است... .کسی که با این دنیای زیبا و زندگی بخش، دنیای کتاب، ارتباط ندارد، بی شک از مهمترین دستاورد انسانی و نیز از بیش­ترین معارف الهی و بشری محروم است. برای یک ملت خسارتی بزرگ است که افراد آن با کتاب سر و کار نداشته باشند ، و برای یک فرد توفیق عظیمی است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن یعنی آموختن چیزهای تازه باشد.

رهبر عزیز؛ آیت الله خامنه ای

حرف ما

اول انتخاب کنید، بعد بخوانید! این توصیه­ی ما به آنهایی است که خیلی حوصله­ی مطالعه ندارند ولی به آنها که حوصله دارند می­گوییم هرکدام را وقت داشتید بخوانید!  

سلام! راه اندازی اولین ماهنامه­ی دائمی که نویسندگانش اگر من این ستون را ننویسم، قسم می­خورم که همه دانش­ آموز دبیرستانی هستند را به تمامی شما و مخصوصا والدین و اولیای مدارس تبریک می­گویم. بالاخره توانستیم بعد از عمری به نوجوانان شهر این میدان را بدهیم که حرف بزنند. روش ما این است که بچه­ها در جلسه­ای موضوعات را انتخاب می­کنند و هرکس، هرکدام را دوست داشت، می­نویسد. وقتی مطالب جمع شد، توسط واحدهایی به نقد و بررسی محتوایی و فنی گذاشته می­شود. اگر خوب بود، بدون هیچ تغییری با نام خود نویسنده نوشته می­شود و اگر از نطر بچه­ها ایراد یا کاستی­هایی داشت به حالت شورایی مورد بحث قرار می­گیرد تا هم آموزشی باشد برای بقیه و هم نقدی باشد بر نویسنده. این طور هم بچه­ها به شیوه­ی صحیح نقد آشنا می­شوند و هم از همین الآن نقد. فعلاً تصمیم نداریم ماهنامه را با عکس­های اضافی و مطالب بی­خود پر کنیم. کلاس کارمان را گذاشتیم روی نوشتن عقاید و افکار بچه­ها. به همین دلیل کمی سنگین به نظر می­رسد ولی نترسید. بخوانید که مفیدند. سوالاتی طراحی شده در آخر داریم و سبک ادبی­ای خاص! صبر می­کنیم تا یکی، دو شماره از مجله بگذرد، بعد اسامی بچه­های هر واحد را به طور کامل برایتان می­نویسیم تا دیگر حرفی نماند! راستی، همه می­توانند مطلب برایمان بنویسند!

سردبیر= آقای محمد مهدی پور

یکی از مهمترین خبرهای ماه گذشته

ای دل غافل! اوباما نبود!

15 مرداد 1324، هواپیمایی از آمریکا به مقصد ژاپن؛ همراه با ­یک کودک نوپای 4 تنی به نامِ Little Boy !  نامردا این پسربچه را عمدا از هواپیما بیرون پرت می­کنند! وقتی پسرک روی زمین افتاد، آمریکایی­ها از نابود شدن یک حرامزاده شاد شدند ولی این شادی به قیمت جان 90 هزار نفر از اهالی هیروشیما شد!  بماند آمار مصدومین و ناقصان و عجیب الخلقه­های سالها بعدش! سه روز بعد، مَردَک چاقی«Fat Man» را سوار هواپیما کردند و مثل پسرک او را از هواپیما انداختند بیرون! نمی­دانیم، شاید مردک پدر پسرک بود! او هم به همراه خود نزدیک به 130 هزار ناکازاکیایی را از این دنیا به آن دنیا برد! این دو مسافر از دست رفته را آمریکایی­ها وقتی به ژاپن بردند که آلمان و ایتالیا دو ماه قبل گفته بودند ما باختیم و تسلیمیم و ژاپن هم داشت مذاکره می­کرد! یعنی جنگ جهانی دوم عملا تمام شده بود! جالبتر اینکه تا 65 سال بعد از آن موقع هیچ یک از دولت­های آمریکایی نه فقط آن جنایت هولناک را محکوم نکردند بلکه ادعا می­کنند با بمباران این دو شهر به جنگ جهانی دوم خاتمه داده­اند!! خوب چکارش کنیم! بمب­ها گاوهای دیروز اند و آمریکای امروز، گاوچران دیروز!اما اکنون؛ مصادف با 17 فروردین 1389؛ روزنامه­ی نیویورک­تایمز در مصاحبه با یکی از خوش استیل ترین افراد آمریکا که احتمالا پا به توپش بهتر از علی کریمی باشد اعلام کرد که جهانیان و مخصوصا ایرانی ها! ساده نباشید و گول ظاهر هَندسام و زبان چرب و چهره سیه فام او را نخورید! اوباما با شما نیست!البته روزنامه این را نگفت، ما خودمان فهمیدیم! ولی افسوس که ایران ما ساده لوح درَش وجود داشت! یکی با یکی دیگر گفت: دشمنی آمریکا با ایران تمام شده، مثل الآن که با ژاپن رفیق است و دیگرجنگ ندارد!! قضاوت را در مورد این جمله به شما وا می­گذاریم.  خلاصه، روزنامه به نقل از اوباما(!) نوشت: «من به عنوان رئیس جمهور آمریکا متعّهد می­شوم که آمریکا هرگز از سلاح هسته­ای علیه رقبای خود که این سلاح را در اختیار ندارند و به مقررات منع گسترش تسلیحات  اتمی احترام­ می­گذارند، استفاده نکند، البته کشورهای خارج از این معیار، مانند ایران از استثناهای این مقررات جدید خواهند بود»! خیال کرده درس عربی یا شیمی است که استثنا داشته باشد! گاوچرانی است و عشق به گاو! جان مردم مثل مردم فیلم­هایشان ارزنی نمی­ارزد! البته پیش خودمان بماند، ما این حرفش را در بوق کردیم و به جهان گفتیم: »آی جهان! او ما را تهدید کرد! اوکه صلح­طلب بود معلوم شد که جنگ­طلب است!«  ولی ته دل بشکن می­زدیم که اعتراف کرد! به چه؟! به اینها: 1- دشمنی آمریکا با ملت ایران! پیش از این نیز »واین برگر« وزیر دفاع وقت آمریکا گفته بود: » ایران را به عنوان یک ملت باید نابود کرد«! 2- تمامی توطئه ها و سرمایه های هنگفت رسانه ای و جاسوسی آمریکا و متعهدانش برای مقابله با ایران اسلامی ناکام مانده و شکست خورده است که به بمب اتم روی آورده! مثل این زور آخری که زدند! بنابراین بهتر است اوباما سخن امام راحل(ره) ما را آویزه گوشش کند و دیگراز این غلط­ها نکند...!! با تشکر از خانم پورزارع

واحد خبری مشق عشق

علم و فرهنگ ایران قبلا و فعلا

از مهمترین شاخصه های پیشرو بودن در فرهنگ ،  تمدن و تفکر در هر کشوری میزان سواد در آن کشور است و بعد فعال بودن مدارس و نهادهای آموزشی آن کشور.

به گواه تاریخ ایرانیان از دیرباز برای خرد و دانش ارزش بسیارقائل بوده­اند. درنیایش های به جامانده درمتون باستانی از خداوند خواسته­اند به آنها دانش وبینش عطا فرماید. ایرانیان دردوره­ی اسلام هم اهل ادب و علم بودند طوری که بیشتر علما و دانشمندان اسلامی درهمه­ی علوم، حتی ادبیات و صرف و نحو عربی، ایرانی بودند، اما با اصول فرهنگی و تمدن اسلامی.

یکی از مقاطع تاریخی که دوران رکود و سکون علمی بود دوران پس از صفویه بود. در این دوران نه علم و علم آموزی جدی گرفته­شد و نه مدارس و جایگاه­های آموزش علم و این دوران تا پایان پهلوی ادامه یافت که با نگاهی کوتاه اوضاع علم و دانش و فرهنگ و تمدن را چقدر اصفناک خواهیم یافت و در همین دوران بود که دکتر حسابی تعریف می کند: »سال 1307 نامه نوشتم به وزیر آموزش عالی وقت و خودم را دکتر محمود حسابی معرفی کردم. وقتی او را دیدم تصور می­کرد من پزشکم و طبابت می کنم. گفت دکتر فیزیک یعنی چه؟« و در همین سال­هاست که مسئول دیگری ساختن دانشگاه را پا کردن در کفش غربی­ها می­داند و ساختنش را در ایران هفتاد سال زود و یا مأمور سانسورش از ناشر می خواهد کلمه ی رضا را در شعر حافظ حذف کند که توهین به شاه کبیر است! همان سال هایی که زن هایش حق سواد آموزی ندارند و اگر در جایی ظاهرا حق اش باشد امکانش نیست و بیش از هفتاد درصد مردم بی­سوادند و کتاب به ندرت چاپ می شود.

(مثلا در سال 1345 از جمعیت 15635844نفری زنان و مردان بالای ده سال، فقط 4649841نفر (حدود28%) باسواد بودند. از این تعداد سهم باسوادی روستاها کمتر از 15%بود. (نقل از کتاب تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران -  دکتر ازغدی)

واما...، انقلاب ما انقلاب فرهنگی بود و در آن بیش از هرچیز نهادهای فرهنگی تغییر کردند، متحول شدند و پیش رفتند. برای آن که فرهنگ پیش برود و شکوفا شود، بیش از هرچیز باید ساختارهای آموزشی را اصلاح کرد و پیش برد. شاید برخی بگویند رشد تعداد دانش آموزان، مدارس و معلم ها، رشد دانشجو و اساتید و دانشگاه­ها نتیجه­ی رشد جمعیت است اما هر که از فضای حاکم بر نهادهای متولی سوادآموزی و گسترش سواد اطلاع داشته باشد و آن را با بعد از انقلاب مقایسه کند نظر دیگری خواهد داشت.

امروز نهضت تولید علم، بومی سازی علوم، خصوصا علوم انسانی، اصلاح ساختار آموزش و پرورش و آموزش عالی، تربیت و پرورش نیروها همراه با تعلیم و تخصص، نیاز اساسی کشور ماست. بازگشت دوباره عصر تعلیم و تربیت، همان که حضرت امام(ره)می فرمایند: »تعلیم باید پهلویش تربیت باشد.تربیت صحیح.تربیت صحیح اسلامی.اگر تعلیم تنها باشد فایده ندارد، بلکه مضر است. تربیت بی تعلیم هم نمی شود، به نتیجه نمی رسد، این دو باید با هم باشند.«1

یا در جایی دیگر می فرمایند:

1- صحیفه امام(ره) ج 8 ص 513 

»در روایات هست که بچه­هایتان را تربیت کنید به غیر آن طوری که خودتان هستید. برای زمان آتیه، برای اینکه این­ها در زمان آتیه باید دست به کار مملکت و کشور بشوند.شما بچه ها را از سیاست و این جور چیزها دور نگه ندارید. دور نگه داشتن بچه ها از سیاست اساس این می شود که وقتی وارد اجتماع شدند مثل آدم کوری وارد اجتماع شوند.«2

2- صحیفه امام(ره) ج 6 ص 442

واحد فرهنگ و ادب مشق عشق

تازه­های دنیای تکنولوژی

شرکت »دل« اولین سری لپ تاپ­های دارای قابلیت »مولتی تاچ« خود را معرفی کرد. 

 

اولین سری از این لپتاپ­ها تحت عنوان Sport و نخستین لپتاپ مولتیتاچ شرکت دل است که دارای صفحه نمایش ۱۷/۳ اینچی LED  به همراه پردازنده 2.1GHz دو هستهای اینتل پنتیوم T4300 و Gb4 رم DDR3 با مقدار باس 1066GHz و کارت ویدیویی ATI Radeon HD 4570  و 320Gb  هارد دیسک داخلی است.این لپتاپ دارای سیستمعامل ویندوز7 نگارش خانگی و با قیمتی در حدود ۸۰۰ دلار یعنی حدود 800 هزار تومان خودمان، روانه بازار شد. دومین لپتاپ از این سری بنا بر اعلام این شرکت بیشتر برای مصارف استودیویی و فیلمسازی ساخته شده است و دارای امکانات قابل توجهی است.این لپتاپ با نام تجاری Studio 17 Touch روانه بازار میشود که توانایی پخش فیلمهای با کیفیت بالای 1080pi را نیز دارد. این لپتاپ از پردازنده اینتل Core i7 و 8Gb حافظهDDR3 و دو هارد دیسک 500Gb بهره برده است. شایان ذکر است در این لپتاپ یک رایتر بلوری دیسک و کارت صوتی Soundblaster X-Fi به همراه کارت گرافیکی یک گیگابایتی ATI Mobility Radeon HD 4650  بکاربرده شده است. سیستمعامل این لپتاپ که طبق اعلام این شرکت در ماه دسامبر روانه بازار شد ویندوز7 نگارش نامحدود است و با قیمتی در حدود ۲۹۰۰ دلار (خودتان ضرب در 1000 کنید!) عرضه خواهد شد. (خداوکیلی چند نفرتون میرید بخرید؟! البته اگه همون قیمت 800 هزار تومنیش بود شاید میخریدیما...! نه!؟) سایت خود شرکت دل هم اینگونه تعریف کرده البته ریزهکاریهاش رو بخونین. Techspot.com ،Dell.com ، Electronista.com.

 واحد علمی مشق عشق

فرهنگ یعنی چه؟

فرهنگ یعنی چه؟

فرهنگ یعنی ارزشهای یک جامعه و آن چیزی که مردم هر کشور به دید مثبت و خوب به آن بنگرند، مثل بسیاری از آداب و رسوم که به شکل یک ارزش درآمده و مردم به آن احترام گذاشته و پایبند به اصول آن می­باشند. اصولی که ممکن است نشئت گرفته از مذهب آن جامعه باشد و یا بر اساس اصول اخلاقی باشد. در هر صورت افراد برای فرهنگ جامعه­ی خود ارزش قائلند ولی باید بدانیم، آنچه را که به عنوان فرهنگ می­نامیم، در هر جامعه فرق می­کند.

ممکن است آنچه را که ما ایرانیان به عنوان یک رفتار فرهنگی تلقی کنیم، در جامعه­ی دیگر رفتار فرهنگی به حساب نیاید. هر جامعه­ای فرهنگ خاص خود را دارد و به آن ارزش می­نهد. ما مسلمانان و تقریباً تمام کشور­های مسلمان فرهنگ و ارزشی که دنبال می­کنیم، فرهنگ و ارزش الهی است و آنرا به عنوان هدفی مهم در جامعه تحقق می­بخشیم. در یک جامعه، یکی از اولین شروط پیشرفت، برخورداری از فرهنگ است. پس فرهنگ به عنوان یک اصل مهم در پیشرفت کشور نقش اساسی دارد. آنچه که خواندید، تعریف و مثالی برای فرهنگ بود از یک نگاه خاص. فرهنگ موضوعی است چند بَر که نمی­توان به صورت یک طرفه به آن نگاه کرد. ماهنامه­­ی مشق عشق تلاش دارد تا در این ستون دائمی به موضوع فرهنگ، از تعاریفش گرفته تا کاربردهای درست و سوء استفاده­های بعضی قدرتها از آن بپردازد. از آن جهت که در دوران مهندسی فرهنگی به سر می­بریم، مشتاقانه منتظر نظرات شما در این مورد هستیم تا آنها را پس از تجزیه و تحلیل به عنوان یک نظر به چاپ برسانیم.

ادامه­ی این بحث را حتماً دنبال کنید... .

علی محمد امیدپناه

آغاز فعالیت مشاوره­ای مشق عشق؛

آغاز فعالیت مشاوره­ای مشق عشق؛

  

امروزه درک سنتی و پایینی از برنامه‌ریزی درسی در مدارس و آموزشگاه‌ها حاکم است. درکی که برنامه‌ریزی درسی را محدود به مدیریت زمان و مدیریت زمان را محدود به دفترهای برنامه‌ریزی که انباشته از جداول و قفسه های زمانی هستند، می‌کند. این دفترهای برنامه ریزی با اندکی تغییر از روی هم کپی و پی‌درپی منتشر می‌شوند و بسیاری از دردسرهای دانش‌آموزان هم به دلیل استفاده از همین روش‌ها و ابزارهای کهنه است. پس یک خانه‌تکانی واقعی در این زمینه لازم است. این عواملی است که نویسنده‌ی کتاب »خودم میتوانم« آنهارا انگیزه‌ی نوشتن خود دانسته است. واحد علمی ماهنامه  مشق  عشق سعی دارد تا این قسمت را محلی دائمی برای ارائه‌ی راهکارهای جدید تحصیلی کند. آقای بهروز فمی تفرشی در قسمت اول این کتاب سخنی دارد با مشاوران عزیز که ما قسمتی از آن و پس از آن اصولی برای دانش‌آموزان ضعیف، متوسط و قوی را تقدیم شما مشاوران و دانش‌آموزان عزیز می‌کنیم: »جامعه با هزار باید و نباید (بی دلیل و منفعت) دانش‌آموزان را به بند می‌کشد و از همه بدتر به آنها انگ راحت طلبی، بی‌مسئولیتی، ناتوانی و... می‌زند. ولی باور کنیم بچه‌های این دوره توانمند و باهوش اما خودناباورند. ما مشاوران می‌توانیم مرهم و پشتوانه‌ی نسلی آزرده باشیم. بیشتر دانش‌آموزان به ما مشاوران نیاز مبرم دارند ولی خودشان از این موضوع آگاهی ندارند. امروز ما مرجع مدیران، معلمان و اولیا هستیم.

خوشبختانه مشاوران توانمند توانسته‌اند نقش مؤثری در برخی از مدارس ایفا کنند. باید جایگاه واقعی خود را در مدرسه و نظام آموزشی بازیابیم و این مهم دست نخواهد داد مگر آن که توانمندی و اطلاعات حرفه‌ای خود را ارتقا دهیم. تفکر سنتی و اداری جایگاه ما مشاوران را تغییر نمی‌دهد. نباید منتظر بود تا کسی این جایگاه را به ما هدیه کند. در این رابطه به دستورالعمل و بخشنامه‌های اداری چشم ندوزیم. این یک واقعیت است که برای حل مشکلات، بیش از امکانات سخت افزاری، به جنبش فکری و تحول نرم‌افزاری نیاز داریم.«

*اصولی برای دانش‌آموزان ضعیف و متوسط:

اینگونه دانش‌آموزان قبل از اینکه ناتوان باشند، درمانده‌اند. آنها نمی‌دانند چگونه درس بخوانند و عقب‌ماندگی خود را جبران کنند. نمونه‌های زیادی نشان داده‌اند که ضعیفترین دانش‌آموزان هم اگر فنون کار را بدانند، می‌توانند به میزان قابل توجهی پیشرفت کنند. هنگام برنامه‌ریزی، این دانش‌آموزان باید خود فهرستی از تکالیف و اموری هفتگی تهیه کنند. سپس از میان آنها کارهای مهمی که به آنها علاقه دارند و امکان اجرای آنها 50،50، است، توسط مشاور انتخاب شود. بعد از آن، چینش امور مشخص شده باز به عهده‌ی خود دانش‌آموز است. با گذشت زمان و اطمینان از بهتر شدن انگیزه‌ی دانش‌آموز، بهتر است برخی از تکالیف و کارهای هفته‌های بعدی را خود انتخاب کند، تا مجبور به تصمیم‌گیری شود و فعالیت‌های خود را پیش‌بینی کند و از همه مهمتر خود را کنترل کند.

*اصولی برای دانش‌آموزان قوی:

اینها،خودگردان اند و معمولاً تمایل ندارند که دیگران در امور تحصیلی‌شان دخالت کنند. البته میل زیادشان به پیشرفت، آنها را وادار به توجه به تجربه‌ها می‌کند. بهتر است این دانش‌آموزان خود تکالیف و امورشان را انتخاب و چینش کنند. نقش مشاوران در این باره  ارائه‌ی پیشنهاد، بر نحوه‌ی اجرای برنامه و نظارتجلوگیری از اشتباهات است. هدف مشاوران در مواجهه با دانش‌آموزان قوی، عمق و شتاب دادن به درس خواندنشان و ارائه‌ی تکالیف تکمیلی است. 

*حالا حرف خودمان:

متأسفانه در ابرکوه، رابطه­ی ما و مشاوران شکرآب است! رفاقت بین دانش­آموزان و مشاوران وجود ندارد. مقصر هم هر دو طرف اند. ما مشاوران را معلمی می­دانیم که فقط سال اول می­آمد سر کلاس و مشاوران هم صمیمیت و دوستی بیشتر با ما را مثل اینکه کسر شأن می­دانند. علاوه بر اینها، مشکل بزرگتری هم وجود دارد و آن نحوه­ی مدیریت مدارس است. توجه افراطی و نابخردانه به امر کلاس و درس، راه آزادی عمل و شکوفایی و تکمیل ظرفیت­های فرهنگی، عقیدتی و از همه مهمتر، علمی را از ما گرفته و همچنین توجهِ در حد اسم و رسم به مشاوران عزیز و کارایی آنها و اجازه ندادن به ایشان برای اجرای ایده­ها، تحقیقات و بررسی­های میدانی بر دانش­آموزان، بال و پر آنها را هم مثل معاونان پرورشی بسته­است. این­گونه مشکلات را می­توان با برخورد رودرروی ما و مشاوران و اگر لازم شد، مدیران، حل کرد. ارتباط ما و مشاوران حلقه­ی گم شده­ای دارد که تا با هم نگردیم پیدا نمی­شود. از همین­جا از دانش­آموزان صاحب­نظر و مشاوران دعوت می­کنیم که پای هم بنشینیم. انشا ا... تابستان امسال نقطه­ی شروع این اصلاح باشد!

 حتماً ادامه دارد... . 

واحد علمی مشق عشق

پیشرفت­های جمهوری اسلامی ایران؛

پیشرفت­های جمهوری اسلامی ایران؛

 

در طول تارخ بشر، هرجا که علم با تکیه بر توحید شکفته، میوه­ای جز سعادت و نیک­بختی نداده که چراغ راهی نباشد برای آیندگان. اینکه چرا علم باید خدایی باشد تا سراجی باشد بر مرکز حق­جو و برهان­خواه هر آدمی از آنجا نشئت می­گیرد که علم مُنوّر تنها از وجود منوّر سرچشمه می­گیرد و هرکه چشمه­ای شد، باید جست که چه کرد تا به منبع جهان پیوست. گویند که علم را جز به بهانه­ی نیک­روزی بشر نباید اندوخت؛ درست است ولی علم وقتی نیک­روزی می­آورد که نیک­پی­ای در پس آن باشد. گه­گاه می­بینی که بزرگترین اندوخته­های عقل بنی­آدم را عده­ای به یغما برده، از آن ظلم سازند که مظلوم بدان بچلانند و به این فکر کنند که به به از این درایتمان که کاری بسیار نافع کردیم. این که چه می­شود که گاهی مردمان خردورز و علم­جو دانش خود را به ارزنی فروشند و بدانند که به که می­فروشند و چه فتنه­ها از خریدار دانش برافروزد، جای عجب ندارد که منشأش همان نا نیک­پی­ای است. کسی که والد علم است، اگر به آن منبع نامتناهی وصل نباشد و مستقل از او بنگرد، این چنین عقلش را به متاع اندک دنیا می­فروشد و متعاقباً آخرتش را(که البته خدا نکند!). این همه آسمان ریسمان بافتن از چه روی؟! بعد از انقلاب نورانی ایران اسلامی، آن علت شکوفه دادن علم، یعنی تکیه بر علم خداوندگار یکتا، باز جان تازه گرفت و کسب علم را از حالت صنعت پر سود به ارزش پر جود، تبدیل کرد. این نوجوان ولی پخته­ی سی و یک ساله، یعنی ایران اسلامی، در این مدت همچون ابن سینای 12 ساله کسب علم را خارج از فرمولهای اقتصادی و سیاسی و نظامی، بلکه برای مخلوقات ، بل در ره خداوندگار مخلوقات دانست و جای هیچ کتمان از علم تازه­اش نگذاشت که ابلهان عالم مادی، این کنند که ما نکنیم! یادمان هست که آن بزرگ زن قهرمان که عمر کوتاه ولی پربارش را در ره علم گذاشت، وقتی از جانب اغرب عالم (غربی ترین!) نزدش آمدند که علم رادیواکتیویته را به ما بیاموز، باشد که متاعی هنگفت تو را دهیم، گفت: اگر علم، مراست، خود دانم که چه کنم و رفت و در جلسه­ای عظیم نکته به نکته­ی استفاده از جدید عنصر را که رادیوم اش خوانند، به جهانیان عرضه داشت. ایران اسلامی، به رقم تمام تحریمها و کارشکنیها و بعضاً خیانتها با استقامت مثال زدنی دانشمندان با خدای خود و مردم عالم­پرور خود توانست که از آن واردکننده­ی پولدار، خود را مبدل سازد به تولید کننده­ی رَه­دار، که داند به که ارزاند و به که گران! به که خضوع کند و به که غرور! به که  بخشد و از که ستاند! بزرگی از ایرانمان گفت رمز موفقیت آن باشد که در بادی امر مسئله را باز شناسی و در پسش، در سایه سار نورانی ایمان، از علم و دانش استفاده کنی که این رمز عالمِ پارساست! اگر بخواهیم حقاً و انصافاً از جهش­های علمی­مان بگوییم، با آن همه بلایای علمی و فرهنگی که بر این ملت رفت، باز ما را یارای آن نیست که منصف باشیم. با آنکه بعضی از وضع علمی کشور شِکوِه دارند که در پاره­ای حق دارند و در پاره­ای نه، ولی مَراماً نمی­توان از مهندسان جهادگر بی سنگر دوران دفاع مقدس گذشت. انصافاً نمی­شود که از سد سازان و راه سازان و ساختمان سازان دوران بازسازی کشور گذشت. حق نیست که از عالمان ادبی و هنری خود که در این سی و یک سال یار و همراه جمهوری اسلامی ایران بودند، گذشت. عقل نمی­گذارد که از پزشکان سینا اندیشه و کیمیاگران حیّان رُو و از ریاضی­دانان و منجمان غیاس الدینی و ابوریحانی بی تشکر عبور کرد. کلی گفتیم و به جزء نپرداختیم که این هم حق نبوَد. از آنان که با تمام دل، ایمان، دعا و علم، در ره پر فراز و نشیب فیزیک هسته پا نهادند، تا مرهمی باشند بر برق خانه­هامان و یاوری باشند از برای کشاورزانمان و دوایی باشند بر دل افگار بیمارانمان و از خود داروسازانمان که با این همه تحریم، با هر پیشرفتی، مشت می­کوفتند بر سنگهای خارای شرق و غربمان و از رویانمان که با بزغاله هایش ما را از بابت حمله­ی آقا گرگه­ی هموفیلی و دیگر گرگها مصون داشته. از هوایمان و از فضایمان هم باید تشکر کنیم که ایرانمان را در آسمانها هم به پرواز درآوردند که به ثریا رسیم و فخر جهانیان باشیم و تشکر می­کنیم از ... . تشکر نهاییمان اولاً از خداست، ثانیاً از حجت خداست، ثالثاً از روح خداست، رابعاً از ولی و علیِّ خداست و خامساً از ملت خداست، که هیچ لحظه ما را بی رهنمود نگذاشتند. ماییم و ادامه­ی راه، که نباید این علم خدایی بماند در راه!

(انتخاب سبک آمیخته و کمی ادبی متن، با بچه­های واحد علمی مشق عشق!)

واحد علمی مشق عشق

تولید علم یا چرخش علم! مسئله این است!!

تولید علم یا چرخش علم! مسئله این است!!

*چرخش علم: آموختن علوم جدید و قدیم و تعلیم آن به دیگران.

*تولید علم: آموختن علوم جدید و قدیم و کشف علوم جدیدتر با آنها.

از این دو تعریف تفاوت تولید و چرخش علم معلوم است. کشور ما درگیر این مسئله­ است که چگونه می­توان از چرخش بی­رویه­ی علم یک فاز بالاتر رفت و جهتی به آن داد که بتوان تولید کرد. تولید علم می­تواند به شدت سرمایه آور باشد.کشف روابط جدید فیزیکی و شیمیایی، دستیابی تخصصی به علوم در انحصار کشورهای بخیل، راهیابی به جمع ملل دارای بیماران خارجی، صرفه جویی در واردات علم، سود هنگفت در صادرات علم، استفاده­ی بهینه از منابع طبیعی، و حتی بالا بردن سطح فرهنگ ملت، کسب عزت در جهان، محبوبیت در بین اقشار مختلف مردم دنیا و ...، از مزیتهای تولید علم است. ولی مضرّات چرخشِ علمِ تنها، دست کمی از عقب نشینی در جنگ رودررو ندارد. کوتاه شدن افقهای علمی، فرار مغزهای ملت،ضررهای پی­درپی واردات علم، متمرکز شدن بودجه­های علمی برای چرخش آن، از دست ­دادن غرور ملی و اعتماد به نفس جوانان و... . چرخش علم، درست است که لازمه­ی تولید علم است ولی توجه نامتعارف به آن لطمات سنگینی را به بار می­آورد. متأسفانه نظام آموزش ما- نگفتیم نظام آموزش و پرورش، چون که با کوتاهی همه، نظام پرورش هنوز شکل نگرفته- دانش­آموزان را به جای آشنایی با راههای کنجکاوی، تیزبینی، خلاقیت و نوآوری با روش های پس ختام(!)، طوطی شدن(!) و (...)خوانی، آشنا می­کند. اگر بخواهیم از این گرداب علمی خارج شویم، یکی از راههایش، توجه بیشتر به نوع بارآوری دانش­آموزان است. باید آنها را خلاق،کنجکاو، جویا، پویا، آگاه، مسئولیت پذیر، پیگیر، متعهد و معتقد پرورش داد. همه، از خود دانش­آموز تا مشاوران و دبیران و وزیر و ... گرفته، چاره­سازند، پس همه هم مقصرند که تاکنون کاری و آگاهی­بخشی نکردند! هزینه­ای که صرف تشویق دانشجویان به کارهای پژوهشی می­شود، یک چندمش اگر در سطوح پایین­تر خرج شود بازدهی غیرقابل وصف خواهد داشت. امکانات پژوهشی در سطح مدارس کشور به صورت مُحَقّرانه­ای پایین است. کسی تقصیری ندارد، چون پژوهش هدفمند برای مدارس مثل تقسیم صفر بر صفر است(!). هنوز دانشگاه ما در این مورد می­لنگد، چه رسد به ... . (البته محض اطلاع کسانی که از این مقاله بیش از حد شاد شدند بگوییم که وضع ما نسبت به قبل خیلی بهتر است و کارها در این جهت بسیار بیشتر اما هنوز جا دارد و ضرورت.) ما نیازمند تغییر در روش بارآوری و پرورش خود هستیم. دیگر کودک نیستیم که مادرمان غذا در دهانمان بگذارد! بیایید و سطح کار بر تولید علم را از دانشگاه­ها به دبیرستان­ها و راهنمایی­ها بیاورید. در مقطع راهنمایی به جای اینکه ما را مثلا به رشته­ی مطلوبمان سوق دهید، استعدادهایمان را کشف کنید. کارتان شده گرفتن آزمون آزمایشی و هوش! در ­ایران ­ما ­کشف­ استعداد و تواناییهای ­بالقوه­ی ­خدادادی­ این طور نباید باشد! بال و پر دانش­آموزان بسته است! موفقیت را فقط درس خواندنِ صرف، می­دانیم در صورتی که کسب علم و فهم و شکوفا کردن استعدادها، شاخصه­ی سعادت است! دروس تحصیلی ما از بس چرخیده­اند، دیگر هرز شده­اند! با این کار فرصت به روز شدن از ما گرفته می­شود! این تنها یک راهکار بود.                                            ادامه دارد... .

ابوالفضل شفیعی

آش توی رشته1

در پستوی طبابت!

مطلب قابل بیان در خصوص رشته­ی پزشکی، طول دوره­ی این رشته است. پشتکار درونی و حقیقی عامل موفقیت و حفظ نشاط در سپری کردن این رشته­ی با ارزش است. تأمل و دقت در انتخاب این رشته جایگاه ویژه­ای دارد که با انتخاب آگاهانه می­توان به وظایف سنگین این انتخاب به خوبی عمل کرد و در پایان سرافراز و پیروز به درجه­ی دکتری رسید.

نظام آموزش پزشکی عمومی شامل 5 دوره است:

1-       دوره­ی علوم پایه: این دوره ضمن آشنا نمودن دانشجویان با مباحث پایه، آمادگی لازم­رابرای یادگیری علوم­بالینی­ در آنان به­وجودمی­آورد. طول این دوره 5 ترم است.

2-       دوره­ی فیزیوپاتولوژی: آگاهی از مبانی فیزیولوژیک، شناخت مکانیزم بیماریها و عوامل مؤثر در آنها، نشانه­های بیماریها و تشخیص و درمان آنها، مطالبی است که شما می­توانید آنها را فرابگیرید. طول این دوره 6 ماه است.

3-       کارآموزی بالینی: شناخت آثار و علائم بیماریها از دیدگاه بالینی و آزمایشگاهی و به دست آوردن توانایی­های لازم در به کار بردن اندیشه، استدلال و نتیجه گیری سریع در طراحی عملیات پیشگیری و درمان است. طول این دوره 20 ماه است.

4-       کارورزی بالینی: پرورش مهارتها، تقویت قدرت تصمیم­گیری در مقابله با مسائل بهداشتی و درمانی و قبول مسئولیت در مقابل اقدام لازم، هدفهای این دوره­ی مهم است که 18 ماه طول می­کشد.

5-       کارورزی: این دوره کنکور کارورزی دارد که کلیاتی از دروس 4 دوره­ی قبل است.

*پس از اتمام این مراحل، فارق التحصیلان این دوره ملزم به خدمت در مناطق محروم کشور عزیزمان هستند تا هم یاور مردم باشد و هم تجربیات خود را تکمیل کنند. بازار کار رشته­ی پزشکی از منزل شخصی پزشکان شروع و تا بیمارستانها، کلینیک­ها، درمانگاه­ها، اورژانس­ها و کلیه­ی مراکز درمانی در بخش­های دولتی و خصوصی، ورزشگاه­ها و ... گسترش می­یابد و در صورت بضاعت مالی، امکان تأسیس مطب را نیز می­توان یکی از بخشهایی دانست که پزشکان اشتغال خود را فراهم می­کنند. رشته­ی پزشکی با همه­ی سختی­هایی که یک دانشجو در راه آن متحمل می­شود، متأسفانه در بازار کار خود دچار مشکلاتی شده که بعضی مطالب نگران­کننده­ی آن در حد حرفهای معمولی مردم کوچه و بازار درآمده ولی واقعیت هر رشته جدای از مدیریت توانمندی که جهت جذب فارغ التحصیلان دانشگاه­ها لازم است، این است که دانشجوی با انگیزه و دارای پشتکار، کار شایسته­ی خود را می­یابد.        *!اطلاع­رسانی پیرامون رشته­های درخواستی پذیرفته می­شود!*

سید جلال الدین حق پرست

علوم انسانی، اسلامی یا غربی؟!

علوم انسانی، اسلامی یا غربی؟!

 

 

بین انسان و علوم انسانی در فرهنگها و تمدنها ارتباط کاملی وجود دارد. یکی از راهکارها، بیان این ارتباط است که بگوییم در هر فرهنگ و تمدنی همه­ی علوم و فنون و روشها و تدبیرها برای تأمین سعادت انسان است. البته این مطلب بدین معنا نیست که علوم و فنون واقعاً انسان را به سعادت می­رسانند ولی لااقل چنین ادعایی را دارند و اختلاف در فنون و علوم و از جمله، علوم انسانی به این بازمی­گردد که تصور از کمال و سعادت در فرهنگها و تمدنها متفاوت است. کمالی که برای هر چیز در نظر گرفته می­شود، با شناختی که نسبت به آن حاصل می­آید، ارتباط دارد. کمال در واقع، بهترین حالتی است که موجود می­تواند در آن قرار گیرد. آنچه گفته شد مقدمه­­ای بود برای اینکه اگر انسان را به گونه­ای خاص بشناسیم و تعریف کنیم، کمال مطلوب خاصی برای انسان درنظرمی­گیریم که متناسب با آن شناخت و تعریف خواهدبود و از این سخن به این نتیجه می­رسیم که میان انسان­شناسی در هر فرهنگ و تمدن و علوم انسانی در آن فرهنگ و تمدن، ارتباط وجود دارد، زیرا علوم انسانی را از جمله راه­ها و مسائلی می­دانیم که در هر فرهنگ و تمدن برای سعادت و کمال انسان به وجود­آمده و بسط یافته­است. علوم و فنون ابزارهایی برای رسیدن به کمال و سعادتند و با تفاوت­کمالها و انسان­شناسیها، میان علوم انسانی غربی و علوم انسانی در فرهنگ اسلامی تفاوت بنیادی وجود­خواهد داشت. در ضمن، به این نکته نیز باید توجه داشت که انسان­شناسی، دریچه­ی مناسبی برای شناخت فرهنگها و تمدنهاست.  

انسان دارای دو جنبه­ی مادی و معنوی در حیات خویش است که هر دو وجه در حیاتش مؤثر هستند. با توجه به این مسئله در اسلام و انسان­شناسی اسلامی، اگر شرایط مادی خارجی متشابه، مثل شرایط زندگی و محیط زیست مشابه را برای دو انسان متفاوت یا یک فرد در دو زمان متفاوت فراهم کنیم، نمی­توانیم مطمئن باشیم که واکنش آن دو انسان یا آن فرد در قبال آن شرایط خارجی مشابه یکسان باشد، چون ممکن است در وجود انسان حقیقتی بروز کند و ابتکار را به دست گیرد که خود تابع ضوابط علوم تجربی و مادی نباشد، اما در فرهنگ مادی غرب، علوم تجربی بر این اصل استوارند که یک حادثه را می­توان تکرار و نتایج آن را پیش­بینی کرد.

                                                            ادامه دارد... .

عرفان عبدالغفاری

پای صحبت آقا؛

دیدار با دانش­آموزان عضو انجمن اسلامی 24/12/1383

قسمت اول:

از دیدار صمیمانه با شما جوانان عزیز خیلى خوشحال و خرسندم. فضایى که شما جوانهاى عزیز، با اخلاص و صفاى خودتان در هر محیطى که حضور دارید، ایجاد مى‌کنید، حقیقتاً براى بنده یک فضاى بسیار شیرین و جذاب است. یقیناً زبده‌ى جوانان کشور، جوانان دانش‌آموز و دانشجو و طلاب علوم دینى‌اند. هرچه احساس تعهد و مسؤولیت و کار در بین این قشر عظیم و میلیونى بیشتر باشد، ارزش جوان بالاتر مى‌رود؛ و نباید شک داشت که انجمن‌هاى اسلامىِ دانش‌آموزى از جمله مجموعه‌هاى بسیار پُرتلاش و پُرکار و با ایمان محسوب مى‌شوند. لذا من دیدار با شما را مغتنم مى‌شمارم، به شما به چشم عناصرى بسیار عزیز نگاه مى‌کنم، قدر شما را مى‌دانم و این امید را در دل مى‌پرورانم که ان‌شاءاللَّه در آینده‌ى این کشور، نقش و فعالیت شما بتواند آرزوهاى بزرگ این ملت را برآورده کند.

یکى از مهمترین آرزوهاى هر جوانى در سنین شماها - چه پسر، چه دختر - این است که در محیط و جامعه‌یى که زندگى مى‌کند، این خصوصیات را مشاهده کند: جامعه‌ى او،یک جامعه‌ى پیشرفته از لحاظ علم و مدنیت باشد؛ از عدالت و روابط اجتماعىِ انسانى و اخلاق انسانى برخوردار باشد و افق روشنى براى همه‌ى افراد - بخصوص جوانان - وجود داشته باشد. کار بزرگى که ملت ما در بیست‌وشش سال پیش انجام داد - یعنى پدید آوردن انقلاب اسلامى - اگر پنجاه سال و یا حتّى سى سال زودتر انجام گرفته بود، امروز این جامعه‌ى آرمانى را در کشور و خانه‌ى خودمان داشتیم. وقتى مشروطیت به‌وجود آمد، یا سالهاى بعد از مشروطیت، اگر ملت ایران توانسته بود همان کارى را بکند که در انقلاب اسلامى کرد، راه از آن زمان شروع مى‌شد و ما امروز مى‌توانستیم شاهد جامعه‌اى باشیم که هم از لحاظ علمى و صنعتى پیشرفته است، هم یک جامعه‌ى برخوردار از عدالت است، هم یک جامعه‌ى برخوردار از احساس معنویت و ایمان معنوى است - که این براى جوانها خیلى مهم است - ولى وقتى ملت ایران تشنه‌ى چنان تحولى بود، نگذاشتند این تحول صورت بگیرد. این‌که مى‌گویم نگذاشتند، یک محاسبه‌ى کاملاً دقیق و علمى دارد؛ نه این‌که ملت ایران نمى‌خواست یا حاضر به فداکارى نبود؛ چرا، لیکن در دوره‌ى مشروطیت از بى‌تجربگى ملت و رهبران آن استفاده کردند و حرکت عظیمى که در این کشور علیه استبدادِ درازمدت پادشاهان - که سرچشمه‌ى همه‌ى بدبختى‌ها بود - به‌وجود آمده بود، به بیراهه کشاندند و از درون آن‌را پوچ و منهدم کردند.

البته آن‌روز دشمن به‌طور مشخص دولت انگلیس بود و در دنیا همان نقشى را ایفا مى‌کرد که امروز امریکا ایفا مى‌کند. هدف آنها سلطه، دست­اندازى، جهانگشایى، دخالت در امور ملتها براى مکیدن ثروتهاى ملى و عقب نگهداشتن ملتهاى آسیا و آفریقا و هر جاى دیگر بود. در همان قدمهاى اول با استفاده از روش‌هاى پیچیده، مشروطه را به غیر آن راهى که ملت براى آن حرکت کرده بود - یعنى راه استقلال و آزادى در زیر سایه‌ى اسلام - منحرف کردند؛ ده پانزده سالى هم که گذشت، انگلیسى‌ها بدل فن مشروطه و حرکت عظیم ملت ایران را زدند؛ یعنى رضاخان پهلوى را سرکار آوردند. ملت تجربه نداشت؛ حتّى رهبران هم تجربه نداشتند؛ بنابراین دشمن توانست کار خودش را بکند؛ لذا آغاز این حرکت بزرگ، هشتاد نود سال تأخیر افتاد و در طول این مدت هر کار توانستند، با این ملت مظلوم و با این کشور کردند. پهلوى‌ها را سر کار آوردند، براى این‌که سلطه‌ى بیگانه را - که مکمل سرنوشت سیاه ملت پس از استبداد داخلى بود - بر ملت تحمیل کنند؛ و چون مى‌دانستند ملت با پیشرفت‌هاى دنیا آشناست، براى این‌که اشتهاى بسیار صادقانه‌ى ملت به پیشرفت را فروبخوابانند، با ابزارهاى زرق و برق تمدن، سر ملت را گرم کردند و حقیقتِ تمدن غربى را - که علم و پیشرفت بود- از او دریغ کردند و ملت را به ظواهر سرگرم ساختند؛ مثل بچه‌یى که گرسنه است و ممکن است سراغ غذا برود؛ اما به‌جاى دادن غذاى داراى پروتئین و ویتامین، با پفک نمکى اشتهایش را از بین ببرند تا دیگر میلى پیدا نکند؛ این کار را با ملت کردند. سالها این ملت در سختى‌هاى ناشى از سلطه‌ى بیگانه گذراند تا این‌که زمینه براى انقلاب اسلامى آماده شد. رهبرى حکیم، پُرقدرت، با اراده و عزم راسخ و نافذ در همه‌ى دلها، در میان مردم به‌وجود آمد و وارد میدان شد؛ ملت هم تجربه پیدا کرده بودند؛ لذا انقلاب اسلامى شکل گرفت و این دفعه ترفند دشمن بى‌اثر ماند؛ چون ملت و رهبران در انقلاب اسلامى تجربه پیدا کرده بودند. این دفعه در انقلاب اسلامى، با استفاده‌ى از تجربه‌ى مشروطیت، هم ملت ما، هم رهبران­روحانى­ماوهم روشنفکران صادق ما فهمیدند که باید حصار معنوى - یعنى حصار ایمان، ارزشهاى انقلابى و حصار بیدارى - را در مقابل توطئه‌هاى دشمن محکم نگه دارند.

این‌که مى‌بینید ملت ما بعد از بیست‌وشش سال «مرگ بر امریکا» را فراموش نمى‌کند، به‌خاطر این است که غفلت از توطئه‌ى استکبار جهانى همان، و اسیر توطئه شدن همان. در واقع «مرگ بر امریکا»یى که مردم ما مى‌گویند، مثل همان «اعوذ باللَّه من الشّیطان الرّجیم» است که اول هر سوره‌ى قرآن قبل از «بسم‌اللَّه ‌الرّحمن ‌الرّحیم» گفته مى‌شود. استعاذه‌ى به خدا از شیطان رجیم براى چیست؟ براى این است که انسان مؤمن یک لحظه حضور شیطان را فراموش نکند؛ یک لحظه از یاد نبرد که شیطان آماده‌ى حمله به او و انهدام حصار معنوى و ایمانىِ اوست. «مرگ بر امریکا» هم براى این است که ملت فراموش نکند سلطه‌گران جهانى منافع سرشارى که در این کشور داشته‌اند و دست آنها کوتاه­شده،ازیاد نبرده‌اند. آنها همیشه دنبال این هستند که همان منافع را باز در داخل این کشور براى خودشان تأمین کنند و به قیمت نابودى استعداد جوانان و آینده‌ى این کشور، بر ثروت و علم و فناورى خود بیفزایند. پس ملت ایران دیر شروع کرد؛ از انقلاب اسلامى شروع کرد. این تغییراتِ عظیمِ عمیقِ اجتماعى{که در آغاز گفته شد،} باید در طول چند نسل به‌وجود بیاید. ما امروز مبالغ زیادى از این راه را پیش رفته‌ایم... .  

                                                                                                                           ادامه در شماره­ی بعد... .

جنگ ما بر سر دین بود یا کشور؟

جنگ ما بر سر دین بود یا کشور؟

انقلاب اسلامی، یکـی از شـگرفتـرین انقـلابهای دنیاسـت که از قیـام عاشـورا و مـردی از تبار عاشوراییان نشأت گرفته است. یکی از نگینهای درخشان این انقلاب، جنگ تحمیلی-اصطکاکی 8 ساله­ای بود که میدانی شده بود برای رشادت و جوانمردی. در جنگ و پس از جنگ، مثل قبل از جنگ، آمریکایی­ها از داخل و خارج که از انقلاب و پیروزی مردم از جنگ هراسان شده بودند، به دنبال راهی برای تحریف انقلاب اسلامی بودند، پس اشکالاتی بر انقلاب و اصول عقیدتی ما وارد کردند؛ از جمله اینکه با سوء استفاده و فهم از شعارهای دوران دفاع مقدس که از قلب مردم می­جوشید و نشانگر کینه­ی آنها از ظلم و استکبار و بی دینی بود، نظیر »جنگ، جنگ، تا پیروزی و یا راه قدس از کربلا می­گذرد« ایرانیان مسلمان و شیعه­ی علی(ع) را متهم به جنگ طلبی، تجاوزگری و طمع کردند و گفتند، اینکه جنگ شما برای اسلام بوده، شعاری بیش نیست. ولی این حرف لطیفه­ای است که مردم حقیقت جوی دنیا را به خنده وامی­دارد، چراکه: صدور انقلاب را که از زبان مبارک امام شنیدیم، کشور گشایی و جنگ طلبی نبود. در این مورد بعداً بحث می­کنیم.

1-       جنگ از سوی رژیم بعث آغاز شد و کشور ما تنها به دنبال دفاع بود نه کشورگشایی، چون خود در ابتدای راه بود و فکر به کشورگشایی و جنگ به طور کل به ذهن هیچ یک از رهبران کشور و در صدر همه، امام(ره) خطور نمی­کرد. اصطلاح

2-       جبهه­های ما بیشتر از آنکه جای جنگ باشد، تجلیگاه و مبلغ دین بود. یعنی در هر گوشه­ای که نظر می­کردی، قرآن بود و همهمه­ی راز و نیاز رزمندگان. نه ریایی بود و نه هراسی. همه آمده­بودند که بروند. اینکه بعضی ابلهان می­پندارند بعضی برای کوپنش آمدند و امتیازات بعدی، باید بدانند که جنگ و جهاد در راه خدا توفیق حضور می­خواهد. آنها که در متن جنگ و تصمیم­گیریهای آن بودند، رزمندگان واقعی اند، و آنها که برای اعتبار رزمندگی آمده بودند- که البته بسیار اندک و ناچیزند- مترسکانی بودند که بیشتر برای ترس خودمان از ایمانمان بودند و نه برای ترساندن بی ایمانان! سهم ملی­گرایان و توده­ای­ها و دیگر احزاب اوایل انقلاب، با آن همه ادعا، جز اندکی بیش نبود که گاهی همانها هم موی دماغ رزمندگان مخلص ما می­شدند.(آن طور جبهه رفته­ها از خاطراتشان در برخود با کومونیستها و لیبرالها تعریف می­ کنند.) در ضمن، حساب منافقین و مبلغین و فریبخوردگان آنها، جدا!

3-       غربی ها و در صدرشان آمریکا و انگلیس، در حال ترویج بی­بندوباری، تنبلی، نومیدی، انحراف از دینداری و ایمان و در کل، تجاوزگری بودند. این تحرکات داشت کم کم کل بلاد اسلامی را فرامی­گرفت که ایران انقلاب کرد، جنگ کرد، خون داد تا سخن امام، یعنی ادای تکلیف بر دوش را تحقق بخشد، چه نتیجه­ی آن پیروزی باشد و چه شکست. که نتیجه­ی آن، بیداری مردم مسلمان و غیر مسلمان بود.

4-       جهانیان که تا آن زمان ما، انقلاب ما و اسلام ما را فقط از زبان رسانه­های غربی شنیده­بودند و ذهنیت کامل و صحیحی نسبت به ما نداشتند -که ندارند- با دیدن واقعه­ای مثل جنگ تحمیلی، دریافتند که هنوز هم می­توان در جهان امروزی ارزشمند زندگی کرد و ارزشمند فدا شد-همان حلقه­ی بزرگ گمشده­ی تمدن غرب، یعنی ارزش- فهمیدند که انقلاب و اسلام و ملت ایران­زمین نه جنگ­طلب است و نه بی­فرهنگ، بلکه ارزش خود را ارج می­نهد، حال آنکه به ضررش باشد که این عین فرهنگ متعالی و عین تمدن والای اسلامی- ایرانی است.

5-       در دین و مذهب ما این حکم است که هر عمل باید با نیت خدایی انجام شود. جهاد در راه خدا، یکی از تجلیگاه­های عمل به احکام اسلامی­است. جهاد، فتوای امام زمان و یا نائب او در عصر غیبت را می­طلبد، که این را امام(ره) انجام داد.

*****

یادمان هست که امام فرمود: ایران برای اسلام است، نه اسلام برای ایران! این سخن را گفت و مهر محکمی بر دهان به اصطلاح روشنفکران تمام اعصار ایران زد. ایران وقتی برای خدا و دینش یعنی اسلام باشد ناموس ما می­شود. ایران وقتی فدای امام زمانش باشد خاکش درّ و گوهر می­شود و خونی که به خاطرش ریخته شده طلا می­شود. ایران وقتی ارزش دفاع کردن  دارد که خود از ارزش­های والای انسانی و الهی، تعالیم نبوی و آموزه­های أئمّه دفاع کند. رفقا، این دنیا، صحنه­ی کشف ارزشهاست. اگر ارزش را بشناسیم و گرامی­اش بداریم، خودمان هم ارزش می­شویم. همانطور که خاک ایران از اسلام دفاع کرد و خودش از بالاترین ارزش­ها شد. حالا جواب سؤال را درمی­یابیم:

«کشور ایران از اسلام دفاع کرد و خدا هم از ایران؛ پس ما اول از اسلام دفاع کردیم و بعد از ایران!»

 محمدرضا فلاحزاده

مهمترین رخدادهای دو،سه ماه گذشته از نظر ما!

لیزر در چشم دشمن + غنی سازی 20 درصدی!

*لیزر بچه­های ایران در چشم انحصارطلبان!

اول از همه تعریف:

Light Amplification by Stimulated Emission of Radiation”

حالا کی مَرده معنیش کنه؟! لیزر یعنی تقویت نور به روش گسیل القایی تابش! حالا کی­مَرده­بفهمه؟! ماا ز بچه­های پیش­دانشگاهی پرسیدیم و فهمیدیم: وقتی با مقدار معینی انرژی(یک فوتون)، اتمی را برانگیخته کنیم(الکترونش برود به تراز بالاتر)، خودبه­خود می­خواهد انرژی بدهد و نابرانگیخته(!) شود ولی اگر ما قبل ازاین، یک فوتون دیگر به آن بتابانیم، این دفعه دو فوتون باید بدهد تا به حالت پایدار برگردد. حالا اگر یک اتم برانگیخته، بشود چندین اتم برانگیخته، وقتی یک فوتون به آنان بتابانی، مثل تقسیم باکتری­ها، تصاعدی، انرژی به صورت پرتوهای نور باریک، موازی و با طول موج مشخص پس می­دهند! وقتی به تارخچه­ی کشف لیزر نگاه می­کنی، کیف می­کنی که در ردیف دانشمندان بزرگی مثل اینشتین، تاونز، اسکاولو، هولد و میمن، یک اسم زیبا، یعنی علی جوان را هم می­بینی که سال 1341 لیزر گازی را اختراع کرده­است! بعد از آن موقع کشور ما برای استفاده از برکات لیزر در پزشـکی، بـرش و جـوش فلـزات، مخابرات، ردیاب­ها، فاصله­یاب­ها، انرژی هسته­ای و... ، وابسته به دستگاه­های خارجی بوده­است ولی اگر الآن یک تار مو از سرت بکنی(البته اگر آخریش نباشه!) و ببری تهران، دانشمندان جوان و متعهد ایران اسلامی می­توانند در همین عرض بسیار کم تار موی تو، دوتا سوراخ درست کنن! واقعاً مرحبا به غیرت و هوش و پشتکار ایرانی! از این به بعد به جای لیزرهای الکی، می­توانیم با لیزر واقعی چشم دشمنان انحصارطلبمان را اذیت و یا درمان کنیم!

*20%غنی‌سازی اورانیم،مشت محکم به دهان بدخواهان ایران‌اسلامی؛

اگر یادتان باشد، در تابستان، ایران عزتمندانه، برسر حق خود که همان استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی پاک هسته‌ای و آن هم استفاده‌ی دارویی آن بود، با چند کشور بزرگ خارجی که سابقه‌ی فریب دادن و مستهزء کردن دولتهای قبل را داشتند به گفتگوی فعال و زیرکانه‌ای نشست که نتیجه‌اش چیزی جز به التماس و اعتراف انداختن کشورهایی چون فرانسه و آمریکا و روسیه نبود. این که خواندید، تفسیر خودمانی آن نشست‌ها بود. ولی اصل ماجرا...

واحد علمی مشق عشق

 

: ایران در شورای حکام آژانس هسته‌ای اعلام می‌کند:
»برای راکتور تحقیقاتی تهران نیاز به اورانیم، با غنای 20% داریم. هرکه می‌آید مشارکت کند، بسم ا... .« بعد از این اعلام، کشورهایی که انتظار واکنش به ظاهر مثبتشان از طرف ایران می‌رفت، گفتند ما هستیم. کشورهایی همچون، روسیه، فرانسه، آمریکا و... که طرف حساب ما، همین سه تا بودند. طی مذاکرات فعالانه‌ی ایران با این کشورها، ایران با عقب ننشستن از مواضع و خواستهای خود، توانست واکنشهایی را از طرفهای غربی برانگیزد که مدّ نظر ملت بود و آن هم کوتاه آمدن آنها از سیاستهای ابلهانه‌ای از جمله تصمیم گیریهای متحدانه علیه ایران و به جای ایران بود. نکته‌ی جالب این واکنشها، اعتراف فرانسه به گرفتن مقدار هنگفت پول ایران از دولتهای قبل و ندادن هیچ سوختی به ایران بود که در اصطلاح می‌توان به آن دزدی گفتمانی و دیپلماتیک گفت. خلاصه ایران وقتی گفت که پیشینه‌ی شما برای تضمین تحویل سوخت خراب است و برای ما شرط نگذارید، اتمام حجت کرد و گفت که خودمان می‌توانیم و این هم شد و مصادف با دهه‌ی فجر انقلاب اسلامی، با دستور رئیس جمهور، غنی سازی با غنای 20% آغاز شد  که 20 فروردین امسال با پرده­برداری از سانتریفیوژهای نسل سوم، برگ زرین دیگری بر افتخارات هسته­ای و مقاومت دانشمندان مسلمانمان نهاد.

افتتاحیه!

بسم الله  

الهی‌‌‌، عجل لولیک الفرج 

سلام بر تو ای دوست عزیز! مفتتح شد این وبلاگ حقیر به قصد مهدی، صاحبِ زمان. قبول کند انشاالله! 

حتما لحظات خوبی را با مشق عشق خواهید داشت!